آتش به اختیار توست، فرمان به دست تو!

28 اسفند 1401

تشخیص مقام معظم رهبری از وضعیت کنونی فرهنگی کشور در شرایط پیچ تاریخی انقلاب اسلامی، و توصیه ایشان به همه‌ هسته‌های فکری و عملیِ جهادی، فکری، فرهنگی در سرتاسر کشور تحت عنوان «آتش به اختیار»، دشمنان داخلی و خارجی را به شدت دچار عصبیت جانکاه و سردرگمی جنون‌آمیز کرده‌است، تا جایی که سعی می‌کنند با تحریف محتوای آن از بها و ارزش آن بکاهند و بدین وسیله آسیب‌های احتمالی خیزش جوانان فرزانه ایران اسلامی را نسبت به خویش به حداقل برسانند.

با جستجویی ساده در تاریخ بیانات مقام معظم رهبری دیده می‌شود که این فرمان، بارها و بارها به تعابیر گوناگون و در زمان‌های مختلف به خصوص در حوزه فرهنگ مورد اشاره ایشان بوده است، امّا متأسفانه و به شکلی مستمر و همیشگی مسئولان و مدیران این عرصه، از آن غفلت و کوتاهی نموده‌اند. عبارات و توصیه‌هایی مثل مقابله با تهاجم فرهنگی، توجه به شبیخون فرهنگی، تشخیص ناتوی فرهنگی، نگرانی از ولنگاری فرهنگی؛ ضرورت ایجاد و بهره‌گیری از قرارگاه فرهنگی، گلایه ایشان از بعضی سازمان‌ها و نهادها و مسئولان فرهنگی کشور و بلکه اظهار ناامیدی ایشان از برخی آن‌ها، در تاریخ رهبری معظم له کم نبوده و نیست، در حالی که برخی ملاحظه‌کاری‌ها، مصلحت‌سنجی‌ها، رودربایستی‌ها، ترس از عدم برخورداری از منافع، منفعت‌طلبی‌ها، نادانی‌ها، ناتوانی‌ها، غفلت‌ها، سوء مدیریت‌ها، تنگ‌چشمی‌ها، باندبازی‌ها، آینده‌نگری‌های سودجویانه و امثال این معایب ـ که با کمال تأسف در میان مسئولان فرهنگی کشور به فراوانی مشاهده می‌شود ـ نگذاشته‌است تا ارزش واقعی و مفهوم حقیقی این هشدارهای همیشگی به طور منطقی و اصولی به مردم و جوانان منتقل گردد و تبدیل به گفتمان مؤثر انقلابی میان مردم تبدیل شود. انصافاً کدام چشمی است که حرکت رسانه‌ای قدرتمند زر و زور و تزویر را در تخریب فرهنگ و اخلاق و اعتقادات مردم نبیند؟ آیا کسی می‌تواند تخریب‌های ضد فرهنگی سال‌های اخیر (به خصوص از سال‌های 1990 میلادی به این سو) را انکار کند؟ متلاشی شدن بسیاری از خانواده‌ها، افزایش آمار طلاق، ازدواج‌های سپید، کم‌توجهی به برخی فرامین الهی، اهانت و هجو برخی ارزش‌های دینی و اخلاقی، تخریب و ترور شخصیت‌ها و افراد توسط بعضی مسئولان، ترس از ابراز عقیده و انتقاد صحیح و به جا، ارجحیت باند و باندبازی و منافع آن بر ارزش‌های اصیل فرهنگی و اعتقادی، و… نمونه اندکی از این آسیب‌ها و تخریب‌هاست.

در مقابله با امثال این خطاها و ضدارزش‌ها چه باید کرد؟ متاسفم که باید آرزوهایم را پس بزنم و بگویم اقدامات سلبی در برابر تهاجم فرهنگی بیگانه پیش‌کش! درد این‌جاست که بخش قابل توجهی از اقدامات ایجابی رسانه‌ها و نهادهای فرهنگی که اتفاقاً باید در مسیر نفع مردم و گسترش ارزش‌های اعتقادی و فرهنگی آنان گام بردارد، دقیقا در جهت تخریب ساخته و پرداخته می‌شود. زیاد جای دوری نرویم! تعداد قابل توجهی از همین برنامه‌های اخیر سیمای جمهوری اسلامی را که مورد توجه قرار می‌دهیم، به وضوح در پس شعارهای نمکین و بعضاً جذاب آنان صدای خرد شدن اصالت برخی ارزش‌ها به گوش می‌رسد. مثلاً پدر و مادر به عنوان رکن اساسی خانواده مورد تهاجم و تحقیر و هجو و تمسخر قرار می‌گیرد و به سادگی و بلاهت هر چه تمام تر ارکان جامعه تخریب می‌شود. جالب‌تر آن که از مدیران و مسئولان و سازندگان این‌گونه برنامه‌ها و سریال‌ها به زبان‌های گوناگون و در موقعیت‌های فراوان از منبع بیت‌المال تقدیر و تشکر می‌شود و باز هم همین‌هایند که کارشان را ادامه می‌دهند و به تخریب باقیمانده ارزش‌ها می‌پردازند و مسئولان هم سرشان را زیر برف می‌کنند تا الی ما شاء الشیطان!

در تخریب فرمان آتش به اختیار رهبر فرزانه انقلاب اسلامی برخی از همان افراد نادان که در میان نیروهای انقلابی خزیده و مأمن و مأوایی ریاکارانه برای خود دست و پا کرده‌اند، با تفسیر نادرست از این بیانات، این سوء فهم را منتشر می‌کنند که رهبری طی این دستور دست نیروهای انقلاب را برای هر اقدامی باز گذاشته‌اند و آن‌ها از این پس می‌توانند فارغ از قوانین جمهوری اسلامی ایران، دست به هر اقدامی بزنند و آن را توجیه کنند. این تعبیر مرا به یاد احساس تکلیف به اصطلاح شرعی گروه‌هایی انداخت که باعث شد در دوره‌ای یک فیلم سینمایی را که اتفاقاً (و البته نه خیلی درست و درمان) پرده از خیانت و نفاق عده‌ای بر می‌داشت، را از اکران سینماها پایین بکشند و تحت عنوان ادای تکلیف با استناد به بند «م» وصیت‌نامه امام خمینی (ره) فرزندان انقلاب اسلامی را هدف تخریب و توهین خویش قرار دادند. و با این کار، آب به آسیاب دشمن ریختند. آنان برای آن که آب گل‌آلود گردد و هدف اصلی آنان در هاله‌ای از ابهام گم شود، به فیلم‌های دیگری هم در کنار آن توجه کردند و فیلم‌های دیگری را هم با این اقدام آسیب رساندند.

از سوی دیگر، برخی افراد خارج از نظام، تفسیر دیگری از این فرمان دارند و مدعی هستند پس از این باید منتظر اقدامات خطرناکی مانند قتل‌های زنجیره‌ای، حمله به سفارت‌های عربستان و انگلیس، و… بود. البته از این گروه که صفشان از مردم جداست، چیزی غیر از این برداشت و تبلیغ بسیجی‌هراسی، و حزب‌اللهی‌هراسی نمی توان انتظار داشت. این برداشت توسط عده‌ای از معاندین خارج‌نشین و داخلی مطرح می‌شود تا با تفسیر غلط از این مفهوم، اصل حرکت نیروهای انقلابی را خنثی کنند.

پر واضح است که معنای فرمان «آتش به اختیار» مترادف با خودسری و اقدامات فراقانونی نیست. این سخنان، مجوز قانون‌شکنی، خودسری، و لاقیدی نسبت به اصول و قواعد اساسی انقلاب اسلامی به کسی نمی‌دهد. برای شاهد مثال: آیا در قاعده بسیار مهم و اساسی (اما مغفول ماندۀ) امر به معروف و نهی از منکر قانون‌شکنی و خودسری دیده می‌شود؟ بی‌تردید پاسخ منفی است.

در هر حال آنچه باید با دلی غمگین اذعان کرد، این مفهوم است که خطاب صریح مقام معظم رهبری خطاب به جوانان مؤمن انقلابی مبنی بر «آتش به اختیار» در شرایط حاد کنونیِ جنگ نرم، ناامیدی قطعی ایشان را از دستگاه‌های متولی فرهنگی کشور به نمایش می‌گذارد. «آتش به اختیار» در عرصه فرهنگ دقیقاً به این معناست که وقتی جنگ نرم دشمن با قدرت تمام در حال تحمیل شدن از ناحیه استکبار بر مردم ایران اسلامی است، و رهبر انقلاب بارها و بارها جهت‌ها و هدف‌ها را مشخص کرده و اعلام کرده‌اند، دیگر نباید منتظر دستگاه‌هایی نظیر صدا و سیما، وزارت ارشاد، وزارت علوم، سازمان تبلیغات و… بود؛ بلکه هر نفر از نیروهای فرهنگی انقلاب اسلامی (چه در مقام مسئول، و چه در مقام آحاد جامعه فرهنگی و هنری کشور) باید در چنین شرایطی وظیفه خود را در این نبرد فرهنگی ذیل استراتژی و راهبرد انقلاب و جمهوری اسلامی تشخیص دهد و مطابق آن عمل کند و در این مسیر منتظر تأیید و تکذیب زید و عمرو هم نباشد، چون با کمال تأسف بسیاری از نهادهای مسئول فرهنگی کشور یا تعطیل‌اند و یا گرفتار بوروکراسی و کاغذبازی هستند و صد البته مقوله اساسی مقابله با جنگ نرم و حرکت در مسیر انقلاب اسلامی را به فراموشی سپرده‌اند.