آغوش دل

12 اسفند 1401

آغوش دلم باز است، آن باز به پرواز است
از بام دلم پران، تا قله صدناز است

مستم من و شیدایم، گمنامم و پیدایم
چشمت قدحی می باد، ای نشئه ی فردایم

سردم، چو تن مرده، از هجر تو افسرده
هرم نفست پس کو، تا مرده کند زنده

ای درد مرا درمان، ای جان مرا جانان
دریاب مرا دلبر، ده کار مرا سامان

کی جز تو مرا دلبر؟ کی درد مرا باور؟
در این شب افسرده، کی بر سر من افسر؟

تو قاری قرآنی، تو جاری ایمانی
ارزانی تو جانم، تو جانی و جانانی

افتاده به راهت من، در فکر پناهت من
شادم چو گرفتاران، در دام نگاهت من

عهد تو و من باقی، تا عمر ز من باقی
نگذار بمیرم من، تا رد ثمن باقی