گوشه چشمی ز کرم باز شد
ره بنمودی، سفر آغاز شد
ای که همه بسته به موی تو اند
رهسپر عاشق کوی تو اند
ای که جهان مست تولای تو
کون و مکان صحن مصلای تو
کعبه تو قبله مقصود ما
ای سبب زندگی و بود ما
مهر تو روشنگر شب های ما
یاد تو ذکر دل و لب های ما
سال به سال عمر من خسته جان
رفته به تعجیل، چو آب روان
چون رمضان می شد و شب های قدر
گاه دعا بود و گه شرح صدر
من زخدا کوی تو را خواستم
بوی تو را، روی تو را خواستم
گوشه چشمی زکرم باز شد
ره بنمودی، سفر آغاز شد