بابای خسته

رفته بودم، رفته بودی، رفته بود
لیک، بند دوستی پیوسته بود
چشم بیمارش، به رویم بسته شد
بس که از ایام، بابا، خسته بود

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *