گفت که ای من به تو نزدیکتراز رگ گردن به تو نزدیکترغصه فردا ز چه رو میخوریبند نیاز از در ما می بریحد خودت را نشناسی، قبولاز چه پریشانی و زار و ملول؟دست توسل...
آغوش دلم باز است، آن باز به پرواز استاز بام دلم پران، تا قله صدناز است مستم من و شیدایم، گمنامم و پیدایمچشمت قدحی می باد، ای نشئه ی فردایم سردم، چو تن مرده،...