بابای خسته
رفته بودم، رفته بودی، رفته بودلیک، بند دوستی پیوسته بودچشم بیمارش، به رویم بسته شدبس که از ایام، بابا، خسته بود
رفته بودم، رفته بودی، رفته بودلیک، بند دوستی پیوسته بودچشم بیمارش، به رویم بسته شدبس که از ایام، بابا، خسته بود
ناله سر کن، ناله سر کن، مویه کندر مسیر دلبرت ره پویه کنشاید از بهر وفا، آن بی وفاکام دل را بر دهد، یکسویه کن