دسته: خبرها

0

بابای خسته

رفته بودم، رفته بودی، رفته بودلیک، بند دوستی پیوسته بودچشم بیمارش، به رویم بسته شدبس که از ایام، بابا، خسته بود

0

وفای بی وفا

ناله سر کن، ناله سر کن، مویه کندر مسیر دلبرت ره پویه کنشاید از بهر وفا، آن بی وفاکام دل را بر دهد، یکسویه کن

0

متکای فرش

رفته در اوج و از آن بالاهاگوشه چشم به ما می انداختنقطه هیچک ما را می دیدبسکه جان بهر جوانان می باختآسمان تخت شهنشاهی اولیک بر فرش، متکا می ساخت

0

یار یاران

تفتیده دلهای جهان، در یاد باران علیدستم به دامانت بیا، ای یار یاران علیدنیا شب است و بی سحر، بی نور و بی امید نورای نور مطلق، رخ نما، صبح بهاران علی

0

چک چک اشک

از چک چک اشکم ندا آید که دلبر دلبرادل در هوای کوی تو پر می زند، از در درااشک من مهجور بین، هر دم ز مژگان می چکدآ بر سر بالین من، بیماری ام...